که شک کرده است. که دچار شک و تردید گشته است. (یادداشت مؤلف).
- شک زده بودن، دچار شک شدن. (یادداشت مؤلف). شک زده شدن.
- شک زده شدن، دچار شک شدن. شک زده بودن. (یادداشت مؤلف). (دهار). کماشه. (دهار)
که شک کرده است. که دچار شک و تردید گشته است. (یادداشت مؤلف).
- شک زده بودن، دچار شک شدن. (یادداشت مؤلف). شک زده شدن.
- شک زده شدن، دچار شک شدن. شک زده بودن. (یادداشت مؤلف). (دهار). کماشه. (دهار)